یه سری عمل نمادین هست من تو زندگیم زیاد انجام میدم.
نمونه ش وقتی غم عالم جمع میشه سر راه نفسم. لیست مخاطبای گوشیمو باز میکنم، دونه دونه اسم ها رو میخونم و ازشون رد میشم... یه جایی میفهمم رسیدم آخر لیست... بعد واسه اینکه حالم خراب تر نشه به خودم میگم بیخیال از اولش میدونستم وقتی غم دارم دلم نمیاد سراغ هیچکس برم.خب من خوشم نمیاد غمم دیگرانو ناراحت کنه!!! مثل همیشه.چشامو میبندم رو این حقیقت که واقعا هیچ کس اونقدر نزدیک نیست که احساس کنم میتونه آرومم کنه. یعنی در رابطه با همشون یه چیزی مانع بوده که نذاشته من راحت باشم... این خیلی تحمل واقعیت رو سخت تر میکنه واست. یا قبولش میکنی و گریه ت شدید تر میشه یا مثل من دو تا گوش میذاری رو سرت و دلت ضعف میره واسه خودت.چقد لطیفی تو بچه.دل نازکت طاقت نیاورد کسی رو ناراحت کنی!!!!! ای جونم.
جالبه دفعه بعدی که دلم میگیره باز این مراسم چک کردن لیست مخاطبا رو داریم ما. یعنی این نباشه اصلا نمیشه!!
یه عادت دیگه هم دارم که خب خیلی مسخرس. یعنی عمرا من تعریف کنم و تو بشینی بخندی! عمرا نمیگم که بر اساس جمله ای که در زمان طفولیت شنیدم هنوز حساسم که نباید با پای راست وارد دبلیو سی بشی و حتما اول چک میکنم بعد وارد میشم...
دلم میخواد یه آدم باحال پیدا بشه بگه الان اینا نماد چی بودن مثلا؟! نه میخوام ببینم کی جرئت داره!!
دیدی یه وقتایی دلت میخواد یه حرفای قلنبه ای بزنی یهو؟! این از همونا بود. اون دختره که دیروز تو جمع دوستاش گفت کلا سوسیالیسم رو به ایندیودیوآلیسم ترجیح میدم هم مدیونی اگه فکرکنی من بودم.
من چه عقبم از پستها...
سلام
بلوط جان اگه دل تنگ شدی من گوشیمو میدم مخاطبینشو چک کن عمرا به تهش برسی
خیلی خوب بود
ولی کاش معرفی میکردی خودتو
موفق باشی
کی هماهنگ کنیم بیام بگیرم؟!
بیا گوشی خودمو وقت یدم دست..آسان سریع مطمئن... در اسرع وقت :دی
نمیدونم شاید خوشحال بشی ولی منم همین کاری رو که در مورد گوشیت انجام میدی انجام میدم...
وقتائی که یه عالمه حرف دارم ...ولی هیچکسم نیست حتی
همینه...
نگاه میکنی میبینی خیلیا دور و برتن ، اما توی رابطه ت با همشون یه چیزی مانعه همیشه... یه مشکلی هست سر راه آروم کامل حرف زدن و درد و دل کردن تو...