یادداشت های یک بلوط سحرآمیز

قایقی خواهم ساخت! خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از این خاک غریب ..

یادداشت های یک بلوط سحرآمیز

قایقی خواهم ساخت! خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از این خاک غریب ..

سوختم! باران بزن ، شاید تو خاموشم کنی...

همین الان از یه پیاده روی زیر بارون برگشتم...!

بیشتر از اون چیزی که بشه فکرش رو کرد بهم کیف داد!

میدونی ، من عاشق طبیعتم... عاشق این هوای بارونی... بارون روحمو تازه میکنه... به احساسم رنگ زندگی میده... به وجودم انرژی مضاعف .....

یه قسمتی از مسیر رو دیگه می دویدم و داریوش هم تو گوشم میخوند.....

من از تووووو... راه برگشتی ندارم... تو از من نبض دنیامو گرفتی..

تمام جاده ها رو دوره کردم... تو قبلا رد پاهامو گرفتی...


زندگی عاشششششقتمممممممم...عاشق لحظه به لحظه ت!!