خوردم به سقف آسمون ! دنیا به شب پیوسته بود..
اما چرا حتی یه بار همرقص و همراهت نبود !؟
موهای رو شقیقه هات خاکستری شده چه زود !
چشمات هزار و یک شبه اما پر از افسانه نیست !
رو گونه هات عطر ِ خوش ِ نوازشی زنانه نیست !
مرداب ِ چشمای منو بازم پر از گل می کنی
دیدم که تنــهایی ته دردو تحمل میکنی
بین ِ من و تو فاصله ست .. اما فقط یک صندلی
موهامو وا کردم یه شب زخماتو میبندم ولی...
دورِ پرستوهای اشک قفس نمیکشم چرا !؟
منو بغل کن و ببین !! نفس نمی کشم چرا !؟
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _
مونا برزویی