یادداشت های یک بلوط سحرآمیز

قایقی خواهم ساخت! خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از این خاک غریب ..

یادداشت های یک بلوط سحرآمیز

قایقی خواهم ساخت! خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از این خاک غریب ..

عقل ما

اصولا عقل ما چند تا وجهه داره ، یکی عقلی که واقعیت عینی خارجی رو درک میکنه و اون رو میپذیره که بهش میگن "راسیون" ، یکی هم عقلی که حقایق رو درک میکنه و میپذیره که "رزُن" هست.

راسیون یا خرد یه قدرتیه که تنها و تنها واقعیات رو کشف میکنه و اونا رو مقدمه ای قرار میده واسه رسیدن به هدف هاش، یه سری حقایق عینی دودوتا چهارتایی.  راسیون اگه ببینه در ساختن مثلا هواپیما هیچ نفعی واسش وجود نداره ، اجازه ی ساختش رو به انسان نمیده ؛ اگه ببینه در تشکیل دادن خانواده با فلان فرد هیچ نفعی عایدش میشه مهر تایید بر اینکه بری خواستگاری همون شخص نمیزنه ،

راسیون عشق رو درک نمیکنه. برای راسیون مفاهیمی مثل عشق و محبت و عاطفه بی معنیه.

انسان بسیاری از زیبایی ها و ارزش ها رو میتونه بوسیله ی رزُن درک کنه و اونها رو داشته باشه که از نظر راسیون منطقی نیست. به یه چیزایی گرایش پیدا میکنه که راسیون از اونها به اعجاب درمیاد.

مثلا همین اصل پرستش خدا ، خودش یه اصل راسیونل نیست. اینکه من در برابر خدا دلم بلرزه و غرورم بشکنه و به عجز و لابه بیافتم رو راسیون اصلا درک نمیکنه ؛ اینکه من نسبت به کسی احساس عشق کنم رو راسیون تایید نمیکنه ، اما رزُن به من میگه که یکسری نیازهای فطری در وجود من هست که باید به اونها پاسخ بدم. نیاز به پرستیدن و نیاز به داشتن کسی که نسبت به اون احساس عشق میکنم همه و همه از رزُن منشاء میگیره.

شما خانواده ای رو میبینید که از نظر مادی همه چیز دارن. فرهنگ بالا ، خونه ، ماشین ، موقعیت اجتماعی عالی ، طبیعتا عقل تو بهت میگه که زندگی اونها باید از هر نظر تامین باشه و واقعا خوشبخت باشن ، اما در باطن میبینی که چنین نیست و خلاهایی در این خونواده وجود داره که باعث میشه بحث و دعوا بین اعضاش شکل بگیره. شکل گرفتن این دعواها رو راسیون درک نمیکنه اما رزن چرا.

در مقابل خانواده ای رو میبینی که راسیون دلایل زیادی واسه خوشبخت نبودنشون ارائه میکنه مثل فقر ، گرسنگی ، ... اما میبینی که زندگی اونها چنان با حرارت عجین شده که راسیون از دیدنش حیرت میکنه.

بنابراین عقل ما صاحب دو وجهه ست که در عین اینکه متضاد همدیگه هستن اگه بتونی بین هردو تعادل برقرار کنی به کمال میرسی.

 

این قسمت از کتاب دکتر شریعتی رو که خوندم یه جورایی ذهنم کشیده شد سمت دین؛ اگه در مقابل چنین عقلی مفهومی به نام دین قرار بگیره، چه واکنشی نشون میده؟

فکر میکنم اولین کسی که نسبت به این دین واکنش نشون میده راسیون هست. شروع میکنه به کنکاش در اون و طبیعتا میفهمه که منافع زیادی با پیروی از این دین عایدش میشه و بنابراین پیرو اون دین میشه. اما رزن هنوز ارضا نشده ، اینکه راسیون تشخیص بده که این پیروی کردن به نفع منه نمیتونه به تنهایی این اراده رو در من بوجود بیاره که در همه ی لحظات زندگیم تابعش بشم ، خیلی وقتا به یه حالتی میرسی که اصلا برات مهم نیست آینده ت خوب باشه یا نه و کارات مفید باشن یا مضر ، خیلی وقتا راسیون از کار میافته و این رزن هست که اجازه ی فروپاشی رو به تو نمیده و برعکس ، یه وقتایی هم هست که ضربه ی احساسی می خوری و رزن عملا کاری برای تو انجام نمیده. زیبایی ها رو تیره و کدر میبینی و عشق معنی خودش رو برات از دست میده ، در چنین شرایطی راسیون به کمکت میاد. عقل مجرد منطقی خشک که این اجازه رو به تو نمیده که زندگیت رو در هم بشکنی و نخوای ادامه بدی.

بنابراین اگه دین رو تنها با راسیون درک کرده باشی ، به محض اینکه کوچکترین ناملایمتی برات پیش بیاد ازش فاصله میگیری. راسیون منفعت پرسته ، بنابراین ممکنه خیلی وقتا منفعت رو در چیز دیگه ای تشخیص بده که مغایر با اون دین هست ، خیلی راحت زیر پا میذارتش. کلاهبرداری به همین دلیل شکل میگیره. دین منفعت جاودانه رو به تو نشون میده اما راسیون منفعت آنی اون لحظه ی تو رو پیش چشمت پررنگ میکنه و راحت به حرف راسیون گوش میکنی.

اما اگه وقتی که با مفهوم دین روبرو میشی بعد از اینکه راسیون تاییدش کرد از دید رزن بهش نگاه کنی ، چنان اراده ای بهت میده که خیلی وقتا به راسیون اجازه ی دستور دادن نمیدی.

دلیل دین داری رو میفهمی و بعد دلت هم همراهش میشه. اونوقته که عظمت پرستش رو درک میکنی و از صمیم قلبت پیرو این دین میشی ، نه صرفا بخاطر اینکه عمل کردن بهش سلامتی آخرت تو رو تضمین میکنه.

دوستی دارم که میگفت "مثلا اینکه من الان توی فلان جمع خونوادگی نشستم که میدونم همه ی مرداش چشم پاک هستن و مثل پدر خودم بهشون اعتماد دارم ، هیچ دلیل منطقی وجود نداره که بخوام جلوشون حجاب داشته باشم.چون مطمئنم که هیچکدوم نگاه بدی به من ندارن. اونها هم دوستای قابل اعتماد منن، اما وقتی حجاب رو هم درک کرده باشم هم احساس ، وقتی اون حس خوبی که از محفوظ و پوشیده بودن بهم دست میده رو واقعا لمس کرده باشم دیگه حتی جلوی مردهایی که بر پاکیشون شکی ندارم هم این حجاب رو برنمیدارم."

شما درمورد مسائل دینی فقط دنبال اینکه حتما از نظر عملی بهتون اثبات بشن نباشین؛ یه وقتایی میبینی این دلته که حرف دین رو تایید میکنه؛ و اونقدر حس خوبی نسبت بهش داری که ارضا نشدن 100% عقلت دیگه اذیتت نمیکنه.

در خیلی دیگه از جنبه های انسانی و دنیوی هم این عمل رزن و راسیون مطرحه. اینکه نسبت رزن به راسیون در هرآدمی چند به چند باشه رو فکر میکنم یکی ذات آدما تعیین کنه ، یکی تجربه....

خود من اگه بخوام یه ارزیابی کلی داشته باشم، 60 به 40 پیش میرم معمولا. 60 واسه راسیون ، 40 واسه رزن...



×دیدگاه شخصی من بود و بس

نظرات 5 + ارسال نظر
الی 12 تیر 1391 ساعت 15:07 http://khatereyechat89.blogfa.com/

سلام. ممنون که بهم سر زدی. براش دعا کن لطفا

حتما

وبلاگت مبارک باشه دوستم
منم فکر کنم همون 60 به 40 باشم... در کل من زیاد به چیزای توجیهی خصوصاً بعضی عقاید دینی اعتقاد ندارم... مثلاً طرف وقتی یه بلایی سرش میاد میگن امتحان الهی بود و چه میدونم وقتی یه اتفاق خوبو از دست میده میگن قسمت نبود و ...

به نظرم اینا که قسمت نبود و ... یه جور توجیه بشر برای ناکامی هاشونه... یعنی اشتباهاتیکه میکنن رو اسمش رو سرنوشت میذارن یا میخوان با همون دیدگاه موفق نبودن خودشون رو در قبال موفقیت دیگران توجیه کنن (دیدگاه دوم) البته گاهی دیدگاه دومم قبول دارم اما بیشتر اولی رو.

امین 12 تیر 1391 ساعت 22:34 http://eshgh1000.blogfa.com

سلام
فقط راسیون
طولانی بود نصفشو خوندم الباقیشو بعدا می خونم

هامان 14 تیر 1391 ساعت 21:02 http://hazyun.blogfa.com

زدی تو خط روانشناسی

خوبه آورین

من 50 50 ام فکر کنم

کوشا 15 تیر 1391 ساعت 03:21 http://etre-narges.blogfa.com

سلام دوست عزیز
مطالبی که مینویسید بسیار ارزشمند و قابل تامل است.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد