یادداشت های یک بلوط سحرآمیز

قایقی خواهم ساخت! خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از این خاک غریب ..

یادداشت های یک بلوط سحرآمیز

قایقی خواهم ساخت! خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از این خاک غریب ..

کی بیشتر بی فرهنگه؟!

خسته و در به در بعد از یه خرید طولانی با دوستم رفتیم کافی شاپ خوردیم! و بعدش سوار تاکسی شدم.. یه خانومه با دخترش که حدودا 8 ساله به نظر میومد همزمان با من سوار شد ، مسیرش زیاد به مسیر تاکسی نمیخورد اما گفت برو آقا هرچی بشه کرایه ش حساب میکنم... مسیری که میخواست بره هم خیلی بد ترافیک بود و من یه لحظه دلم به حال راننده تاکسی بیچاره سوخت. گفت خانوم دربستی حساب میشه ها ، گفت باشه... با وجود اینکه عقب فقط من و خانومه بودیم ، دخترش رو نشوند روی پاش.

وسط راه بودیم که یه مقدار پول داد به راننده ، راننده هه گفت خانوم گفتم دربستی ، این مقداری که شما دادی نصف قیمتی که باید حساب کنی هم نیستا! شما حتی تمام مسیر رو هم که بخوای کورس کورس و عادی حساب کنی ، چون دو نفرین باید دو برابر این بدی؛ خانومه با حالت داد جواب داد میبینی که ، بچمو نشوندم روی پام ، بعدشم کرایه معمولی تا مقصد من همین قدریه که دادم ، من پول مفت به کسی نمیدم! راننده هم عصبی شد ، گفت خانوم این چه طرز صحبت کردنه ، شما خودت سوار که شدی گفتی هرچی بشه حساب میکنی ، قبول کردی دربستی باشه ، اونوقت حالا... خانومه پرید وسط حرفش! تو که کمپانی ادبی ببخش و .... خلاصه دوجین فحش هم دنبالش ردیف کرد!!!

راننده تاکسی هم زد روی ترمز و خانوم در حالی که همچنان دهنش باز بود پیاده شد...

من فقط پیش خودم فکر میکردم یه خانوم تا چه حد میتونه بی فرهنگ باشه؟ چقدر بی شخصیتی؟ چقدر میتونه شان خانوم بودن خودش رو زیر پا بذاره ؟ افکاری از این قبیل....

خونه که رسیدم بی اختیار ذهنم کشیده شد سمت این جریان، یه لحظه یه لبخند تلخ نشست رو لبم. از اینکه من یکی هم تو این موضوع بی فرهنگی کردم...

که چی؟ یه درگیری دیدم و شروع کردم تو ذهنم انواع و اقسام عناوین و القاب رو به خانومه نسبت دادن! من که مثلا ادعای شخثیط! دارم ، من که مثلا با فرهنگ میدونم خودمو ، رفتارم اصلا درست و مورد تایید نبود...

بیشتر که فکر کردم اتفاقات مشابه زیادی یادم اومد. در نهایت به این قضیه پی بردم که بنده با این همه ادعا فقط منتظرم یه رفتار نامناسب از کسی سر بزنه (انواع و اقسام رفتارهای نامناسب اجتماعی و اخلاقی) و شروع کنم تو ذهنم بهش لقب دادن. اه اه بی فرهنگ! اه بی ادب! بی شخصیت! این چه کاریه! فلان ، بیسار...

شاید خیلی از ماها وقتی با یه رفتار ناهنجار مواجه میشیم ناخواسته این افکار تو ذهنمون بیاد ؛ درسته کار اون آدم درست نبوده ، اما برچسب زنی ما هم قبحش کمتر از رفتار نامناسب اون نیست....

یه قانونی واسه خودم دارم من ، وقتایی که از خودم خجالت میکشم سعی میکنم جبران کنم... اگه نشه اعتراف میکنم! جبران موارد قبلی که ممکن نیست ، نمیتونم برم تک تک اون آدما رو پیدا کنم و معذرت خواهی کنم....

بنابراین بنده به عنوان یک عدد بلوط اعتراف میکنم که تا امروز به شغل شریف برچسب زنی ذهنی مشغول بودم و شدیدا جا خوردم و خجالت کشیدم از نتیجه ای که امشب بهش رسیدم...

سعی میکنم اصلاح کنم این رفتارو از این لحظه به بعد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

خاله جان اسمس داده بود قبولیت مبارک عزیزم ، انشاالله موفق باشی. منم که گییییییییییییییییییییییج... جواب "قربونت برم ، مرسی از لطفت" که واسه خاله بود رو فرستاده بودم واسه دایی بزرگه م که روز قبلش تبریک گفته بود اما متوجه این سوتی نشده بودم! چند ساعت بعدش دایی اسمس داد میری؟ منم که بی خبر از همه جا! فکر کردم یونی رو میگه... گفتم آره خب ، مگه میشه نرم؟ شبش خاله اینا اومدن خونمون و گفت اسمسم رسید؟ گفتم آره جواب دادم که! گفت ندادی!! رفتم چک کردم و فهمیدم چی شده...

با داییم حساب قربونت برم و اینا که نداریم ، اما این به کنار! بدجنس منظورش از میری ، قربون من بوده!! منم که آی کیو در حد ماهی قرمز یعنی.....

نظرات 16 + ارسال نظر
احسان 23 شهریور 1391 ساعت 23:19 http://ehsan-hp.blogsky.com/

خب حالا قربون داییت بری جای دوری هم نمیری ها.........!

خدا نکنه رو تو دلت گفتی دیگه؟!
من شنیدمش ، خیالت راحت باشه

نیره 23 شهریور 1391 ساعت 23:43 http://salimi.blogfa.com/

متاسفانه ما انسان ها عادت کردیم توی ذهنمون دیگران رو محاکمه و قضاوت کنیم
ای کاش این عادت ها همگی ترک بشن.

امیدوارم.

احسان 24 شهریور 1391 ساعت 00:13 http://ehsan-hp.blogsky.com/

انقدر داییت بده؟

جمله ی قربونت برم دقیقا معنیش روشه اما بازم واسه تنویر افکار شما توضیح میدم!
قربونت برم = قربونت بشم = قربونیت بشم = من یکی رو بیان واسه خاطر تو قربونی کنن
از طرفی ،
قربونی شدن = کشته شدن = مردن!


حالا شما حساب کن دایی من بد نباشه و فرشته اصلا ، بعد من دیگه باید قربونش برم...؟!!!! حله قضیه!!؟؟

هرچند که اینجور جمله ها دیگه ورد زبونمونه اما معمولا دور از جون بعدش رو هم میشنویم...!

ح-جیمی 24 شهریور 1391 ساعت 00:52 http://h-jimi.blogfa.com

چی قبول شده بودی که همه بهت اس ام اس میدادن آیا؟
ح-جیمیه فضوووول

عزیزم
فیزیوتراپی اهواز

masi 24 شهریور 1391 ساعت 01:27 http://www.yasyas-66.blogfa.com

سلام بلوط جان باز شما مهربون تراز منى ،من بدوبیراه نمیگم ولى تو ذهنم میرم طرف و میزنم[:S011:]
تبریک میگم قبول شدنتو به امید موفقیتهاى بزرگتر

مرسی خانومی قشنگم...
منم واسه شما آرزوی موفقیت دارم

میلاد 24 شهریور 1391 ساعت 10:59 http://satern.blogfa.com

یه سوزن به خودت بزن یه جوالدوز به دیگرون!

فکر می‌کنی کی می‌تونه قضاوت نکنه؟
من فقط از زود قضاوت کرده‌شدن بدم میاد شدید!



و از لطفت هم بیسیار سیپاس

میشه ، سخته اما میشه...
باید سعی کنیم که بشه!

ح-جیمی 24 شهریور 1391 ساعت 11:39 http://h-jimi.blogfa.com

تبریک میگم
اینجا چرا ایکونه بوس نداره خووووووووب
بووووووس

فدات مهربونم

ح-جیمی 24 شهریور 1391 ساعت 21:06 http://h-jimi.blogfa.com

خیلی زیبا بود شعر توو پست جدید

به دلم خیلی نشست وقتی خوندمش..

site02 24 شهریور 1391 ساعت 23:05 http://www.site02.z2z.ir

65060651785آیا بالاخره راهی برای کسب درآمد از اینترنت وجود دارد ؟؟؟
یک راه مطمئن و درآمدزا برای کسانیکه مایلند از صفر شروع نموده و از هیچ به همه چیز برسند
درآمد بسیار زیاد , آسان , مطمئن و قانونی برای صاحبان سایتها , وبلاگها و بازاریابها
با هر بازدید و سابقه فعالیتی که دارید به گروه ما بپیوندید
>>> و طعم واقعی پول اینترنتی را حس کنید <<<
آیا تا به حال اندیشیده اید که می توانید در منزل و بدون نیاز به خروج از منزل حتی تا سقف 755 هزار تومان در ماه نیز درآمد داشته باشید؟؟؟
برای کسب اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید
http://www.site02.z2z.ir

masi 26 شهریور 1391 ساعت 07:10 http://www.yasyas-66.blogfa.com

سلام گلم براى پست جدید نمیشه نظر گذاشت اومدیم پایین هم عرض ارادت کنیم به بلوط جونى
و اینکه بسیار قشنگ بود

amin 29 شهریور 1391 ساعت 01:09 http://silence1991.blogfa.com

سلام
از این اتفاقات برا منم افتاده گاهی اوقات شده چند وقتی ذهنم مشغول باشه اما خداییش خیلی سعی کردم به کسی برچسب نچسبوندم و تا حدود خیلی زیاد موفق بودم.مشکل اصلی اینه که برخیا برچسب های که تو ذهنشونه رو داد و هوار می کنن.
تو هم برچسبات ذهنی بوده علنی که نشده هر وقت به زبون آوردی اونوقت منم الان اینحا بهت برچسب میزدم

ضمنا تبریک بابت اینکه از این به بعد اسم دانشجو رو یدک میکشید امیدوارم دانشجوی واقعی باشید.
و صد درود بر داییتون خوب پیچوندتون
موفق باشید بای

هاD 31 شهریور 1391 ساعت 13:56

برچسب زدن خواه ناخواه پیش میاد و نمیشه که آدم تصوری از طرف نداشته باشه. اگر بخوایم فقط برچسب خوب بزنیم میشه گول زدن خودمون.
قبولی مبارک باشه. به سلامتی. ارشد یا کارشناسی؟

مهدی (شبزده) 31 شهریور 1391 ساعت 21:39 http://avareaftab.blogfa.com

درود بر شما که اشتباه خودتو فهمیدی و صد آفرین که قبول کردی اشتباه کردی و هزار آفرین که در پی جبران برآمدی.
فکر کنم تا همینجا که اومدی خودش خود به خود جبران شد و بیشتر هم.
دوم اینکه تبریک میگم تو 99 سالگی قبول شدی.(سنتو تو پروفایل نوشته بود.)

ویولا 2 مهر 1391 ساعت 07:32 http://violla.persianblog.ir/

قبولیت مبارک :)

مهدی 27 مهر 1391 ساعت 12:08 http://makhmoor.mihanblog.com/

تو هم که چیزی نمی نویسی گفتیم قبلیاتو بخونیم،خب برچسب زنی بستگی داره به برچسبش
خب وقتی کار زشتی انجام میشه زشت دونستن اون کار کار بدی نیست و همچنین اینکه مرتکبش کار درستی نکرده،اما اینکه بخوایم کل طرفو یجا بخاطر اون حرکت بشوریم بذاریم کنار شاید خیلی درست نباشه،من خودم تو این موقعیتا سعی میکنم به این فکر کنم که چه چیزایی میتونسته باعث چنین ناهنجاریی بشه،اونوقت برچسبایی که به طرف میزنی چسب کمتری دارن

مهیدا 27 مهر 1391 ساعت 15:59 http://http:/

جالب بود.. لایک
هم برچسب زنی هم اس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد