شب جاده رو دوست دارم.
آرومه..
امنه..
فرصت فکر کردن میده....
اما بین خودمون بمونه ، کافیه یه لحظه چشماتو ببندی ، اونوقته که دلت تو رو همراه خودش می بره به هر کجا که خواست و تو و منطقت نذاشتین.خواست و دنیا نخواست... :(
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهکارم...
_________________________________________
از خانومای عزیزخواهش میکنم وقتی میدونید قراره چند ساعت تو جاده همسفر کسی باشید قبلش دوش ادکلون نگیرید
بابا شاید اون بیچاره ی کناریتون با سلیقه ی شما موافق نباشه! یا حتی موافقم که باشه طاقت 8ساعت تحمل اون بو رو نداشته باشه!
سر درد گرفتم به خدا... هرچی گذشت هم حس بویاییم نسبت به ادکلونش سر نشد که نشد
+ همسفر من بودن:
سلام عزیزم وبت عالیه به منم یه سری بزن ........ راستی با افتخار لینک شدی
سلام همسفر َ مثل همیشه عالی .....
سراب رد پای تو کجای جاده پیدا شد
کجا دستاتو گم کردم که پایان من اینجا شد ؟
کجای قصه خوابیدی که من تو گریه بیدارم
که هر شب هرم دستاتو به آغوشم بدهکارم
تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی
تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی
تو آهنگ سکوت تو به دنبال یه تسکینم
صدایی تو جهانم نیست فقط تصویر می بینم
یه حسی از تو در من هست که می دونم تو رو دارم
واسه برگشتنت هر شب درارو باز میذارم...
وبلاگ قشنگی داری امید وارم موفق باشی... .
سلام. چه وبلاگی......الحق که فامیل خودمونی.....