یادداشت های یک بلوط سحرآمیز

قایقی خواهم ساخت! خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از این خاک غریب ..

یادداشت های یک بلوط سحرآمیز

قایقی خواهم ساخت! خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از این خاک غریب ..

انقلاب

این متنو خیلی وقت پیش نوشتم.

امروز داشتم چرخ میزدم تو آرشیوم ، که چشمم خورد به این.

خب ، یکی از دست نوشته هایی بود که هیچوقت در معرض انتشار قرار نگرفت ، اما یهو هوس کردم بذارمش تو وبلاگم...

""

کلا آدمی ام که کم ناراحت میشم از چیزی. معمولا سعی میکنم حق بدم به آدما ؛ تا کش پیدا نکنن مسائل. بخاطر یه ناراحتی کوچیک فضا بین من و دیگران خراب نشه...

اما هردفعه که اتفاق ناخوشایندی بیافته  ، بالاخره تاثیر خودش رو روی دلم و فکرم میذاره... هرچند کم!

میخوام بگم خدا نکنه روزی برسه که قطره قطره بشه دریا! همین تاثیرهای "کم" بشن یه دنیا بغض.یه دنیا ناراحتی، یک دنیا دلخوری...

اونوقته که دیگه همه چی پیش چشمم رنگ خودشو از دست میده. پوچ میشه. بی اهمیت میشه. بدون حتی نگاهی به پشت سرم ، میذارم میرم...

یعنی از اون آدمایی ام که یهو ترکت میکنن. در شرایطی که ممکنه تو فکر کنی همه چیز عالیه و هیچ مشکلی بینتون نیست...

حواست به دل نازک و حساس من باشه. اگه همیشه لبخند میزنم و میگم عیبی نداره عزیزم ، من درکت کردم ، من متوجه شدم ، من می فهممت ، دال بر این نباشه که اینا هیچ نتیجه ای در بر نخواهند داشت. دال بر این نشه که خیلی پوست کلفتم و دیگه بعضی رفتارا جلوی من ، "بد" نیان به نظرت ، دقت نکنی به رفتارت... من همیشه خوب و مهربون باقی نمی مونم!

تاریخ ثابت کرده که همیشه بغض های یک عمر فرو خورده شده ، انقلاب عظیم تری رو نسبت به یه خشم آنی و لحظه ای در پی دارن !

خیلی بده آدم زیادی صبور و شکیبا باشه . چون وقتی آستانه ی تحملش لبریز بشه دیگه حتی خودشم خودشو نمیشناسه . . .

نظرات 4 + ارسال نظر
elham 30 بهمن 1391 ساعت 11:07 http://mikhahampasmitavanam.persianblog.ir

سلام اگه دوست داشتی به وبلاگ من که برای سال نو ساختم سر بزن.
good luck

آیدا 7 اسفند 1391 ساعت 13:44 http://dali.blogsky.com/

اینو خوندم یاد خودم و یه عده از دشمنان دوست نما افتادم ! تا کی آخه آدم بهشون هیچی نگه و بروی خودش نیاره ؟ کاری که مدتهاست دارم می کن م!

مهدی 9 اسفند 1391 ساعت 00:51 http://makhmoor1.mihanblog.com/

سلام،نمیدونم این حرف ربطی داره یا نه،درست هست یا نه،ولی اگه کمکی چیزی از ما برمیاد درختمتیم
مففق

بانو 23 اسفند 1391 ساعت 10:16 http://banouu.blogfa.com

بلوط عزیزم شاید اولین بار باشه برات نظر می ذارم. خیلی عجیب می نویسی. انگار که ناراحتی از کسی. عزیزم اگه قابل می دونی و کمکی ازم بر میاد بگو. ایشالله که هرچی هست سریع رفع بشه عزیزم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد