یادداشت های یک بلوط سحرآمیز

قایقی خواهم ساخت! خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از این خاک غریب ..

یادداشت های یک بلوط سحرآمیز

قایقی خواهم ساخت! خواهم انداخت به آب / دور خواهم شد از این خاک غریب ..

آرامش


همچین جایی باشی ،
یه ملودی ملایم بذاری ،
یه آب طالبی تگری بگیری دستت ،
تکیه بدی به اون مبلی که روبروی ظرف میوه ست پاهاتو بذاری روی میز،
زل بزنی به گلای خوش رنگ دور و برت و واسه یه مدت طولانی به هیـــــــــــــــــــچی فکر نکنی......

خب من خوبم و هیچ مشکل/دغدغه ذهنی خاصی هم ندارم ، همه چیز داره روال خودش رو طی می کنه و لحظه لحظه ی زندگیمو عاشقانه دوست دارم ،
اما یه وقتایی دلم میخواد بیشتر از این حرفا آروم باشم..
ببینم ، بو بکشم ،حس کنم ، لذت ببرم....
اوهوم؟ :)

نظرات 2 + ارسال نظر
هادی 29 مرداد 1392 ساعت 20:53

چقدر لطیف !
من بودم می‌پریدم یه مشت از این گل‌ها می‌کندم یا با چوب می‌زدم می‌ریختمشون :))

:))
تو رویاهات بهش فکر کن. من سپردم شما رو دو کیلومتری این محوطه راه ندن!!

هادی 19 مهر 1392 ساعت 09:27 http://gereh-koor-2.blogsky.com

خداحافظ بلوط عزیز :)

دیر رسیدم مثل اینکه آقا هادی :(
نیست دیگه وبلاگتون....
اگه دوست داشتین اد کنید فیسبوک من رو. فیض ببریم از مطالبتون...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد